سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درود بر سپیده صبح
درود بر ستاره شب
درود بر آسمان

هفته‏ای که گذشت، همراه بود با تاریک شدن نور زیستن دنیاییِ شاعر و متفکری که همیشه سرشار شعر بود و ادب، لبریز عشق بود و احساس و ...

صدا و سیما که کم‏کم داره آدم میشه و دست از تنگ‏نظری‏های احمقانه بر‏می‏داره، در پنجمین همایش چهره‏های ماندگار، منوچهر آتشی را در چهره‏های ماندگار جای داد.


اما بعضی از تنگ‏نظرهایی که معلوم نیست تفکرشان چیست به این کار اعتراض کردند از جمله انصار حزب الله و روزنامه جمهوری‏اسلامی.

بگذریم...
به هر صورت امید آن داریم که دایره حضور اهالی فرهنگ و ادب و حتی سیاست، در صدا و سیما از این که هست بسیار بازتر باشد تا این‏چنین منجر به حذف طیف‏های گسترده‏ای از وفاداران به نظام اسلامی نشود.

یادمان باشد که حضرت آیت‏الله ‏خامنه‏ای در جریان قتل فروهرها، در یکی از خطبه‏های نمازجمعه تصریح کردند که فروهر برای نظام هیچ خطری نداشت، حال باید دید منوچهر آتشی، شاعری که با چاپ اولین دفتر شعرش سر زبان‏ها می‏افتد و اصولا بعضی معتقدند که همه وجود مرحوم آتشی در همان دفتر شعر اولش نمود یافت، آیا او انسان خطرناکی برای نظام بود...

وقتی جبهه‏گیری‏های ما آن‏قدر دیمی و برآمده از باد شکم باشد، معلوم است چه بر سر نسل آینده می‏آید مخصوصا اگر نهادی مثل صدا و سیما بخواهد این‏چنین جبهه‏گیری کند.  

و اینک بسیج...
بسیج سرمایه‏ای سرشار عشق و امید و تعالی...
بسیج همان است که در وصفش گفته‏اند مدرسه عشق...
بسیج همان است که امام بزرگوار، با دستان زجر کشیده‏اش آن را بنا نهاد.

التماس دعا
یاعلی


نوشته شده در  پنج شنبه 84/9/3ساعت  10:19 صبح  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام!

نتونستم!
معلومه خیلی معتاد شدم...
حالا معلوم نیست معتاد شماها شدم یا معتاد این فضای پارسی‏بلاگ یا ...

به هر حال نتونستم بیش‏تر از این صبر کنم...
راستش رو بخواهید دلیل‏های زیادی برای تخته کردن این‏جا داشتم اما خداییش نتونستم...

امروز رفتیم نظنز برای تشکیل حلقه انسانی...
جاتون خالی!
اول کار، داشتم با گوشی‏م عکس می‏گرفتم که مأموران امنیتی! اومدن و گوشی رو گرفتن و
گفتن برو اون‏طرف از آقای احمدی بگیر، کلی عصبانی شدم و...

خلاصه آخرش گرفتیم و به اون آقا هم کلی بد و بیراه گفتم که شماها عرضه درافتادن با جاسوس‏های حرفه‏ای رو ندارین فقط زورتون به مردم عادی می‏رسه.
بعدش هم...

پوز انگلیس را به خاک قدس می‏مالیم، این جمله‏ای بود که انداخته بودم به گردنم، بزرگ هم نوشته بودم، روی 5 تا برگ آ3.

بگذریم...
ما امروز رفتیم تا تنبلی‏های دولت‏مردان جمهوری اسلامی و احمقی‏های اروپایی‏ها رو ماله بکشیم.

یاعلی


نوشته شده در  جمعه 84/8/27ساعت  9:19 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

دوستان سلام
ایشالا من رو از دعای خیرتون بی‏نصیب نمیزارید.

توی این مدت اگه خوبی دیدین اشتباهی بوده!
بدی‏هایی هم که دیدین حتما حلال کنید...

درود

من اینجا رو تخته‏ش کردم، ولی حذفش نمی‏کنم، می‏خوام یادگاری نگهش دارم!

دوستان عزیزم! به خدا خیلی اوضاعم به هم ریخته، نمی‏خواستم شماها رو ترک کنم، به خدا برای خودم هم خیلی سخت بود که اینجا رو دیگه ول کنم اما چاره‏ای ندارم.
نمی‏توانم مشخصا بگویم که چرا دیگر نمی‏نویسم، اما همین‏قدر بدانید که امروز دریایی از غم و درد بر جانم سایه افکنده...

دوست داشتم برایم دعا کنید...
ایشالا دعا می‏کنید و خدا هم به یمن توجه شما، مرا از این بند بلا رها می‏سازد و ...
ایشالا برمی‏گردم...

آخرین یاعلی


نوشته شده در  دوشنبه 84/8/23ساعت  9:37 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام

ایشالا که حال همه دوستان عزیزم خوبه!

1- نمی‏خواستم به این زودی، به انتقاد از دولت جدید مشغول شوم، اما چاره‏ای نیست.
2- چند روز پیش که بساط رای اعتماد به وزرای پیش‏نهادی در مجلس پهن بود، آقای رییس‏جمهور سخنانی راندند که بوی خوشی نداشتند.
3- گرچه طبق شناختی که از احمدی‏نژاد داریم، زیاد جای نگرانی نیست، اما سخنان ایشان مبنی بر جرم بودن توهین به رییس‏جمهور، ما را به یاد دوران حکومت آقای هاشمی و خاتمی انداخت که در اولی کسی جرات حرف زدن و انتقاد کردن نداشت و در دومی، هر انتقادی با انگ اخلال در کار دولت و بحران‏سازی مواجه می‏شد.


4- اقای احمدی‏نژاد! هر جور راحتی! اما شأن رییس‏جمهور، بیش‏تر از شأن یک خدمت‏گزار ساده نیست.
پس تا زمانی که این همه تبعیض در حق خدمتگزاران گمنام این نظام هست، حق نداری این‏گونه سخن بگویی.
5- قرارمون این بود که کار خودت رو بکنی و به این و اون کاری نداشته باشی.

6-  تازه ما که ندیدیم کسی به ریاست‏جمهوری توهین کنه!.

التماس دعا
یاعلی


نوشته شده در  یکشنبه 84/8/22ساعت  2:36 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام

باید نشست و گریست و عالم را سرشار اشک، نه! سرشار خون‏هایی کرد که از چشمان‏مان بر سر وهابی‏های دور مانده از انسانیت، فرو می‏ریزد و آن‏چنان سهم‏گین و ویران‏گر بر سرشان بریزد، که از زمین پاک‏شان کند...

000024.jpg

آری...

امروز هشتم شوال است.
کاش دست‏مان می‏رسید و حاکمان بی‏عرضه و احمق عربستان را، که خودشان را خادم‏الحرمین نام نهاده‏اند و به راستی خائن‏بالحرمین هستند، از مسند حکم‏رانی بر سرزمین وحی به دوری افکنده و مسجدالحرام و سرزمین نزول ملکان مقرب را از کثافت و نجاست وجود مشرکان و مشرک‏صفتان بری کنیم...

000021.jpg

یک بار دیگر باید رفت و مکه را فتح کرد، این بار از دست مثلا مسلمانان!

التماس دعا

 


نوشته شده در  پنج شنبه 84/8/19ساعت  5:43 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

سلام
خدا به‏مون رحم کنه!


دوستان می‏دانند که عادت به داستان نوشتن ندارم اما...

به من گفت اگه جای فلانی بودی چیکار می‏کردی؟!

گفتم چی شده مگه؟

 

گفت ازدواج کرده، باباش با اکراه قبول کرده بوده، مثل این‏که زیاد موافق این مورد نبوده، ولی در هر صورت مخالفتی نکرده...

گفتم خب؟

گفت باباش کلی خرپوله ولی حاضر نیست حتی یه کوچولو بهش کمک کنه، تازه پسره هم داره درس می‏خونه مثلا!

گفت خب بگو نظرت چیه؟

گفتم به باباهه که نمیشه گیر داد، چون پول خودشه، دوست نداره به پسرش بده، زور که نیست.

دوست داشتم نظر شما رو هم بدونم...

التماس دعا

یاعلی


نوشته شده در  چهارشنبه 84/8/18ساعت  2:54 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

تموم شد...

سلام!

 

آره! به خدا تموم شد...
من که خیلی ضرر کردم خیلی...
به خدا نمی‏خوام یأس‏پراکنی کنم اما تا عمر دارم، حسرت لحظاتی رو باید بخورم که...

1- از همه دوستان و عزیزانی که در این مدت بهم سرزدن و اظهار لطف و محبت کردن ممنونم.
2- از اینکه مناسبت‏های بزرگ و به قول خودم وحشتناک‏بزرگی همچون سیزده آبان گذشت و من چیزی ننوشتم و هم‏چنین عید سراسر نور و سپیدی فطر، به شدت پوزش می‏خوام.

به جون خودم در شرایطی نبودم که بیام و بنویسم. ایشالا جبران میشه.
3- اون پیش‏ترها یادمه یه یادداشت نوشتم

تا وقتی فقط خدا رو داریم

فقط می‏تونیم امیدوار باشیم

همین چند شب پیش با تمام وجودم این عبارت رو حس کردم، نه! فهمیدم، نه! شاید منطقی‏ها به همین میگن علم حضوری...
بگذریم، بازم به قول خودم بحث خیلی تخصصی شد...
4- یک دوست بسیار عزیزی برام توی بخش نظرات، نوشته بود که من خیلی تندم و انگار با عصبانیت و لااقل با تعصب حرف می‏زنم.

به خدا نمی‏خواستم جواب بدم، خداییش نخواستم فکر کنه دارم کارم رو توجیه کنم، دوست داشتم آدرس وبلاگ یا حداقل ایمیل‏شون رو می‏نوشتن تا بهتر می‏تونستم از حرفاشون استفاده کنم.

این عزیز بزرگوار، توصیه به تفکر در قرآن کرده بودن که باید خدمتشون عرض کنم که نباید از بنده انتظار داشته باشید که مثل آقای خاتمی با بقیه حرف بزنم.

 گل لاله

یادتون رفته؟ توی انتخابات مجلس، آیت‏الله خامنه‏ای به شورای نگهبان توصیه کردن که از گردن کلفت‏ها نترسن و کارشون رو بکنن، عین عبارت رو یادم نیست اما عبارت گردن‏کلفت‏ها رو دقیقا یادمه، چون بعضی از اینایی که از اسلام فقط گل و بلبل رو فهمیدن،‏ صدای اعتراض‏شون بلند شد که آقای خامنه‏ای چرا این‏همه بد صحبت می‏کنه.

بگذریم. به خدا شواهد زیادی برای شما دارم اما نمی‏خوام اینجا بگم، اگه خواستید ایمیل بدید براتون بفرستم.

تازه!
دل‏تون به حال کی سوخته؟ انگلیس؟
واقعا که.
شاید مسئولین جمهوری اسلامی خودشون رو راضی کردن که با این وحشی‏های مدرن، محترمانه برخورد کنن ولی من هیچ لزومی نمی‏بینم که با اینا که مردمِ خودشون هم تحمل‏شون رو ندارن، محترمانه و اتوکشیده حرف بزنم.

بگذریم، خیلی حرف زدم.

التماس دعا
یاعلی


نوشته شده در  شنبه 84/8/14ساعت  10:50 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]