سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یه نفر به من بگه...

اگه یه نفر به یه چیزی انتقاد کنه و بگه این کار یا این چیز مشکل داره و مشکلش هم اینه، لازمه که حتما راه حل هم بده؟

یه بار نشده من توی این خراب شده یه حرفی بزنم و این مغالطه جالب رو کسی مطرح نکنه.

تا به یه کسی گیر میدی و مثلا میگی چرا دفعه پیش که اومده بودی پیش من دکمه کتت رو نبسته بودی؟ یارو درجا میگه اصلا تو خودت مگه چقدر نظم داری.

حالم اصلا خوش نیست.
احتمالا من دنبال تخریب هستم و ...

یادمه یه روز با خودم عهد کردم که دیگه عدلیه و دولت و ... رو نقد نکنم.
از حالا عهد می‏کنم که این‏جا هیشکی رو تخریب نکنم. یعنی نقد نکنم.


نوشته شده در  شنبه 85/12/5ساعت  10:37 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

دو شب پیش رفته بودیم همایش اختتامیه جشنواره وبلاگ‏نویسی پیامبر اعظم.

ساعت 4 تا 5 عصر کلاس داشتم. قرار شده بود ساعت 6 دوستان را ببینم و با هم بریم. یه خورده دیر شد. وقتی رسیدم منتظرم بودن. یه ماشین گرفتیم و راه افتادیم.

وقتی رسیدیم چند دقیقه‏ای از شروع همایش گذشته بود. آقای آل‌حبیب هم از کرج اومده بودن و منتظر رسیدن ما. [ ... ] با اون آقایی که مثلا کارت دعوت‏ها رو می‏گرفت صحبت کرد و مثلا چند تا پاکت داد که مخصوص داوران! بود. البته زیاد سخت نگیرید. رفتیم داخل، پذیرایی و هدیه و اینا. بعدش هم رفتیم داخل سالن. فکر کنم دبیر همایش در حال صحبت بودن. ما یه جا نشستیم. آقای احسان‏بخش رفت جلو و پیش حاج‏آقای نجمی نشست.

ما هم بر حسب اتفاق! رفتیم جلو نشستیم. یه خورده که گذشت، احتمالا داشت یه نماهنگ پخش می‏شد. مظاهر گفت بریم نماز بخونیم. من که هنوز خستگیم در نرفته بود. حامد هم. نماهنگ که تموم شد، آقای مجری گفت که قراره یه آقای به نام علی فلیپ لنسر که چند سالیه مسلمون شده‏‏ن و الان توی ایران مشغول تحصیل در رشته الاهیات هستن، چند دقیقه صحبت می‏کنن. حامد گفت بریم نماز رو بخونیم و بیایم تا حداقل به مراسم اهدای جوایز برسیم.

نمازخونه که درش تعطیل بود. مسئولش رفته بود. البته حق هم داشت چون ما نمازمون دیر شده بود. وضو گرفته بودیم و روی کف سیمانی کنار باغچه کاپشنمون رو پهن کردیم و ...

برگشتیم به سالن.
صحبت‏های جالب آقای لنسر همه رو قلقلک می‏داد. چون حرف‏هایی که می‏زد، یه بخشی‏ش در عین‏حال واقعیت‏های تلخ اجتماعی بودن که همه از صبح تا شب می‏دیدیم و می‏بینیم اما برامون عادی شده. کلی هم درباره تاثیرگذاری انقلاب اسلامی توی قلب اروپا و همه ملت‏های دنیا حرف زد و این رو یادم هست که گفتن سال‏های اولی که توی ایران انقلاب شده بود، توی کشورشون فقط دو سه تا کتاب درباره انقلاب اسلامی پیدا می‏شد، اما الان بازار پره از کتاب‏های با این موضوع.

البته نمی‏دونم ربط صحبت‏های ایشون با همایش و موضوع همایش چی بود. البته می‏فهمم که یه جورایی میشه یه ربط ‏هایی قایل شد اما...

آقای مداح هم که چند دقیقه‏ای در مدح ائمه و امام باقرعلیهم‌السلام که شب ولادت‏شون بود خوندن و ...

بعدش هم نوبت به اهدای جوایز رسید.
یه چند نفر از مسئولین و بزرگان مجلس به دعوت آقای مجری رفتن بالا. از بین‏شون من فقط جناب دکتر بوترابی و حاج‏آقای نجمی رو می‏شناختم.

جوایز به خوبی و خوشی اهدا شد و همین.
یه موضوعی که به جلسه یه فضای دیگه‏ای داد، تعداد زیاد صلوات‏ها بود. اللهم‏صل‏علی‏محمد و آل محمد و عجل‏فرجهم.

آدرس وبلاگ‏های برگزیده رو همون‏جا یادداشت‏ نکردم. گرچه اگر هم می‏خواستم یادداشت کنم نمی‏تونستم. اما امروز توی خبرگزاری ایکنا لینک نفر اول این همایش رو پیدا کردم. وبلاگ رسول رحمت با قلم سیدجعفر فاطمی نوش‏آبادی.

چند کلمه‏ای هم درباره وبلاگ برگزیده این جشنواره. جشنواره‌ای که نزدیک به 1000 وبلاگ در آن شرکت داده شده بود.
این نکته را باید توجه کرد که با تحلیل وبلاگ برگزیده جشنواره می‏توان به سطح داوری این جشنواره پی برد.

ادامه‏ش رو هم بخونید

نوشته شده در  جمعه 85/12/4ساعت  2:6 عصر  توسط  
  نظرات دیگران()

<      1   2   3      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بازار مؤمن است یا مستکبر؟
دِ زود باش
بهانه‏ای به نام «دعوت»
[عناوین آرشیوشده]